در راه تکریت؛ گام بزرگ عملیات صلاح الدین

به گزارش میانا به نقل از ایرنا، مقصد، نقطه ای بود در نزدیکی شهر تکریت مرکز استان صلاح الدین در ۱۷۰ کیلومتری شمال بغداد ؛ یا العوجه ، زادگاه صدام در ۷ کیلومتری جنوب تکریت، یا پایگاه هوایی اسپایکر در حومه شمالی این شهر، محلی که ۱۷۰۰ دانشجوی زیر ۲۰ سال آن در دوم ژوئن ۲۰۱۴ توسط جنایتکاران سلاخی شدند.

شهر سامرا در این ساعات خلوت تر از همیشه در ۹ روز گذشته بود که به مرکز عملیات تکریت تبدیل شده است. بوی عملیات را می شد از فضای حاکم بر شهر احساس کرد.

نیروهای حاضر در این شهر در طول روز دوشنبه ، عمدتا روانه جاده شمالی به سمت تکریت شده بودند.

هنوز از شهر خارج نشده بودیم که از طریق بیسیم متوجه شدیم ، شهر العلم در ۲۰ کیلومتری شمال تکریت لحظاتی قبل بطور کامل آزاد شده است. این شهر دارای اهمیت استراتژیکی برای نیروهای عراقی و حتی داعش بود و نیروهای امنیتی و الحشد الشعبی با کنترل بر این شهر عملا تکریت را برای اولین بار در ۸ ماه گذشته بطور کامل در محاصره می گرفتند.

در خودرو تویوتای دو کابینی که نشسته بودیم، همه حاضران عراقی آن با شنیدن خبر، فریاد شادی کشیدند و با روشن کردن ضبط خودرو که از آن یک سرود حماسی شاد پخش می شد، شروع کردند به رقصیدن نشسته! آنقدر در خودرو سرو صدا بود که متوجه نبودیم هوا روبه تاریکی است.

محمد، راننده خودرو فرمان را رها کرده بود درحالی که راحت ۱۳۰ کیلومتر می راند و گاه گداری اخطار می داد که مراقب قناص ها باشیم.

در آن تاریکی سرشب ، از پنجره خودرو که به بیرون دقت کردم، چراغ های روشن خانه های پراکنده در شمال سامرا در طول جاده منتهی به تکریت، نظرم را جلب کرد. در مقابل برخی از این خانه ها، هنوز کودکان و دختربچه ها بازی می کردند و انگار نه اینکه در همین نزدیکی ها نبردی بزرگ جریان دارد.

هرچه جلوتر می رفتیم بازهم این خانه های ویلایی و روستایی را در کنار جاده و حتی عمق منطقه می دیدم که چراغ هایشان روشن بود و می شد فهمید که زندگی در آن جاری است و جریان دارد. محمد می گفت، فاصله برخی از این خانه ها تا خطوط درگیری حتی تا کمتر از ۳-۴ کیلومتر هم می رسد.

نزدیک العوجه ، نیروهای امنیتی یک ایست و بازرسی جلوی ما را گرفتند. هوا دیگر تاریک شده بود. هرچه اصرار کردیم اجازه عبور ندادند. تازه زمانی که شیشه های خودرو طرف راننده پایین کشیده شد و صدای ضبط خاموش، نوای تیربارهای سبک و سنگین و صدای انفجار گلوله های خمپاره روی زمین را شنیدیم. خیلی شدید بود.

بعضی از بچه ها اصرار داشتند که ادامه دهیم و به نیروهای ایست و بازرسی می گفتند این چیزی نیست. یک درگیری عادی است. ما از وسط آتش هم رد شده ایم. اما آنها می گفتند شب است و حتی ممکن است راه را بر شما ببندند.

حقیقت این بود که داعش حالا در تمام منطقه مانند گربه ای شده که در یک محیط گیر افتاده و به هر چیز و هر کسی که برسد چنگ می اندازد و … این حرف یکی از آن نیروهای پست بازرسی به بچه های ما بود.

بیش از نیم ساعت طول کشید و اصرار از گروه برای رفتن و مخالفت از ماموران ایست و بازرسی برای اجازه ندادن! این درحالی بود که گروه نگران بامداد فردا بود که مبادا به عملیات نرسد. چرا که با آزادی العلم ، ورود نیروها به تکریت در اولین ساعات صبح سه شنبه قطعی شده بود.

دقایقی بعد درحالی به سمت سامرا باز می گشتیم که هر لحظه بر شدت تیراندازی ها افزوده می شد و از منابع محلی شنیدم که اوج درگیری ها در منطقه شرقی العوجه و مکیشیفه بوده که هنوز بخش هایی از این دو شهر بطور کامل پاکسازی نشده است.

به سامرا رسیدیم و شب را در جوار حرم امامین عسکریین بیتوته کردیم تا صبح هنگام باردیگر بار و بنه سفر تکریت را ببندیم و این بار شاید بتوانیم مستقیم وارد این شهر شویم که داعش به مدت ۲۷۰ روز آن را به اشغال خود در آورده بود.

همچنین ببینید

تراکتور دوباره به تقسیم امتیازات رضایت داد/ نه به آن شوری شور، نه به این بی‌نمکی!

تیم فوتبال تراکتور امشب در دومین بازی خود از مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا مقابل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *