حضور زنان در کاروان سیدالشهدا (ع) وجه تمایز قیام حسینی

دلیل بقای دین به دست امام حسین علیه السلام، سند مظلومیتی است که با خون شهدا و رنج اسرا امضا شد و حضور زنانی است که در دربار یزید بی هراس از آن محفل و بزرگان پوچش سخن راندند و موجبات ادامه راه را به سمت و سویی درست فراهم کردند و از انحراف مسیر جلوگیری کردند.

به گزارش میانا به نقل از طنین یاس، حضور زنان در کربلا با کیفیت هایی مختلف بارها و بارها در مقاتل معروفه بیان شده آن چه مسلم است این که حضور این زنان در واقعه کربلا نه تنها لازم، بلکه به گونه ای جبر زمان هم بوده است.

اگر از کمی عقب تر، پیش برویم خواهیم دید که امام(ع) به در خواست فراوان اهل کوفه برای بر قراری حکومت عدل و داد، راهی  آن دیار شد. امام برای زندگی به کوفه می رفت نه برای جنگ! این را باید دقت داشت که امام به قصد جنگ راهی نشد. در حقیقت امام(ع) مورد حمله قرار گرفت دلیل این حمله نیز تبلیغات های منفی علیه امام حسین(ع) بود این که او علیه خلیفه مسلمین خروج کره و مرتد است و این که یزید می شود خلیفه نیز جای بحث دارد که بعداً خواهیم گفت.

اما طبیعی است؛ کسی که به قصد مهاجرت و ادامه زندگی به شهری سفر می کند با زن، فرزندان، اهل و عیالش راهی مقصد می شود تا بدین جای کار پس مشخص شد که نوعی جبر زمان و دلیل منطقی نیز در همراهی زنان در کاروان حسینی وجود داشته است.

درست مثل این که کسی در مسافرتی تفریحی و یا مثلاً مهاجرتی برای ادامه زندگی در شهری دیگر در میان راه مورد حمله دشمنی قرار گیرد و بعد او را مؤاخذه کنیم که چرا زن و فرزند با خود همراه کرده است!! نکته بعد این که امام حسین(ع) پس از خبر شهادت “قیس ابن مسهر”  به صحرایی بی آب و علف کشانده شد و یا حتی اگر خودش هم به آن محل رفته باشد، چاره ای برای بازگشت و ادامه راه وجود نداشته است.

زنان اهل حرم به تبع نمی توانستند نه به مدینه بازگردند و نه به کوفه ادامه مسیر دهند و باید تحت هر شرایطی در کنار مردان رزم می ماندند. اما دلیل دیگر برای همراهی این بانوان با کاروان حسینی این بود که هدف از قیام عاشورا تنها یک جنگ ساده! نبود، هدف فتح یک شهر و یک کشور! نبود؛ حتی هدف تثبیت آیینی موقتی! نبود، بلکه هدف همان بود که تا امروز هم ادامه دارد و فرداها نیز ادامه خواهد داشت.

پس  زمانی که یقین داریم امام با علم لَدُنی از همه ماجرای کربلا آگاهی داشته، باید بدانیم که برای ادامه نهضت نیاز به حضور بانوانی  بوده تا ادامه دهنده راه باشند و این نهضت را فریاد کنند. در اسناد مختلف تاریخی آمده که بازماندگان خطبه بسیار خوانده اند. این یعنی وظایف زنان در این قیام چه بوده و به چه زیبایی دختران فاطمه(س) از عهده آن برآمدند.

مطمئناً، در همراهی زنان با امام حسین(ع) حکمتی بس ژرف نهفته است که لسان و قلم ما اگر هزاران هزار واژه و دلیل هم بیاورد کاشف آن نخواهد بود. اینکه بانویی چون زینب(س) که برادران در کوچه و خیابان محافظان او بوده اند که نامحرمی حتی با وجود با حجاب کامل به اندازه یک نگاه هم توان تعدی به او را نداشته باشند، چطور حیدری لب به سخن باز می کند و در جمع مردان و زنان و حتی دارالحکومه یزید، خطبه خوانی می کند!‌ می توان گفت: قرار نیست کربلا در همان اتمام جنگ به پایان برسد، شاید این تنها جنگی است که پیروزی اش را می توان روز ها بعد در خرابه های شام و مجلس یزید پیدا کرد. در حقیقت دهم محرم هیچ وقت حتی با هلهله یزیدیان پیروزی برای آنان نداشت و گریه و اسارت اهل بیت(ع) برایشان شکستی به همراه نداشت بلکه، فرداهای محرم سال 61 هجری همه چیز را مشخص می کند.

اما تأثیر این سخن رانی های کوبنده چه بود؟ اگر تصور می کنیم جنگ در همان کربلا به پایان رسید، دو حالت ممکن به جود می آید: حالت اول امام با لشکری از مردان به جنگ رفته و زنی همراهشان نیست. تاریخ نویسان مطمئناً یزدیانی می شدند که با قتل فرزندان رسول خدا خود را پیروز می دانستند! پس تاریخ این گونه نقل می شد که امام در صحرایی بدین گونه به شهادت رسید و علت این بود که بر علیه خلیفه قیام کرد و هیچ گاه مردم کوفه شرح ما وقع را نمی فهمیدند و هیچ وقت این نهضت اینگونه جهانگیر نمی شد و زمان ها را در نمی نوردید.

حالت دوم زنانی که همراه امام حسین(ع) در کربلا بودند به شهادت می رسیدند و یا اینکه در محفل یزید صحبتی نمی کردند باز این گونه هم نمی توان ادعا کرد که نهضت ادامه پیدا می کرد بدیهی است که برای ادامه قیام و برای پایداری آن نیاز بود که نه یک خطبه بلکه چند خطبه خوانده شود . باید قبول کرد که شهادت امام حسین (ع) و یارانش مقدمه کاری بود که قصد “حسینی” پشت آن قرار می گرفت و اصل کار بر می گردد به دربار یزید، هرچند که این دو کاملاً به هم متصل اند. شاید بتوان این سوال را مطرح کرد که چه می شد اگر چنین نمی گشت و امام این طور شهید نمی شدند و آیا اسلام پا برجای می ماند؟

پاسخ به این بحثی مفصل در پی دارد، اما در اجمال می توان گفت: وقاحت دشمن آن قدر زیاد بود که نه در کربلا بلکه در پی  فرصتی اندک  بودند تا امام(ع) را مجبور به پذیرفتن هدف خود و یا از میدان به در کردن کنند! میدانی که می خواستند یک عمر، یکه تازش باشند! اما به خواست خدا تنها یک روز در آن جولان دادند.

شاید که نه حتما یکی از ستون های پایداری اسلام، خون شهدای کربلا است. چنین مرگی برای مردان مبارز ( که برای نوجوان دشت کربلا از عسل شرین تر است) و چنین اسارتی برای زنان اهل بیت در تاریخ بی نظیر و بی بدیل است، این واقعه چنان جانسوز است که تکراری حتی بعد از هزاران سال نخواهد داشت.

اگر بپیذیریم که امام حسین (ع) مأمور به احیای دین تا قیامت است، باید قبول کنیم که جنگ ایشان، شهادت ایشان و اسارت خاندانشان نیز باید در تاریخ تکرار نشدنی و متفاوت باشد و اگر نباشد این جهانی شدن شور عاشورایی معنایی در پی نخواهد داشت.

با پذیرش مأموریت الهی امام حسین (ع) می پذیریم که حضور زنان در کاروان ایشان لازم بود و امام حسین(ع) نیز باید، متفاوت از دیگر ائمه(ع) به شهادت می رسید و این شهادت به قدری جانسوز است  که سبب پایداری دین می شود.

روضه نوشته شده امام حسین در کربلا که اشک بر چشم عام و خاص می آورد از اوج مصیبت بر خاندان پیامبر است. از بی حیایی مدعیان مسلمانی، که نهایت بی احترامی و هتک حرمت و اعمال ضد بشری را بر کاروان اسرا روا داشتند. طرز به شهادت رسانیدن و حتی بی حرمتی به پیکر شهدا و … تابلویی از عاشورا ساخت که نهضت حسین بن علی(ع) را با سایر نهضت ها متفاوت و ماهیت و هویت آن را خاص فرهنگی به اسم فرهنگ ” عاشورایی” کرد.

این فرهنگ، هدف و نگاه عاشورا به دین، زندگی، توکل به خدا، اطاعت از ولی امر، ایثار،  شهادت، اسارت، سختی، صبر است که آن را نمادی برای احیا و دلیلی برای نگه داشت دین کرده است. اگر این تفاوت ها که بخشی از آن به دلیل حضور زنان در کاروان حسینی است نبود این قیام چنین در تاریخ برجسته نمی شد و قیام  آنی تبدیل می شد که در گذر زمان فراموش شده و به درجه ای نمی رسید که قصه ای برای لالای مادران و دلیلی برای تسلی خاطر مسلمان در سختی ها و از دست دادن عزیزان و یک انگیزه برای دفاع از ناموس و دین و وطن باشد.

در پایان می توان گفت که دلیل بقای دین به دست امام حسین علیه السلام سند مظلومیتی است که با خون شهدا و رنج اسرا امضا شد و حضور زنانی است که در دربار یزید بی هراس از آن محفل و بزرگان پوچش سخن راندند و موجبات ادامه راه را به سمت و سویی درست فراهم کردند و از انحراف مسیر جلوگیری کردند.

انتهای پیام/خ

همچنین ببینید

تنها سلاح مقابله با موانع نفوذ و فتنه، بصیرت است

به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از آذربایجان شرقی، محمد بیرامی با اشاره به حوادث و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *