۱
 
کد مطلب: 12753 |
 
تاریخ انتشار : پنجشنبه 30 بهمن 1393 ساعت 02:30
معرفی شهید روحانی رضا بیرامی چناری
 
 
شهید روحانی رضا بیرامی چناری در سال 1340 ، چشم به خاندانی مذهبی و متقی گشود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی میانا،شهید روحانی رضا بیرامی چناری پاکیزه جانی از تبار شهروندان « میانه » آذربایجان شرقی بود، که در سال ۱۳۴۰ ، چشم به خاندانی مذهبی و متقی گشود.

وی سالهای ابتدایی و دوره راهنمایی را در جوّ مذهبی شهرش ، همراه با تربیت دینی خانواده، با موفقیت گذراند. ایام تحصیلات دبیرستانی شهید رضا بیرامی ، مواجه با آغاز نهضت بزرگ اسلامی ایران شد که او همراه با تحصیل، با تمام وجود، مسائل انقلاب اسلامی را دنبال می کرد، چنانکه در سازماندهی دانش آموزان، جهت ایجاد حرکتهای انقلابی و راه اندازی تظاهرات خیابانی، نقش محوری و کارسازی را ایفا نمود.

در آن روزهای بحرانی انقلاب، که مردم با کمبود مواد غذایی سوختی و وسایل روزمره زندگی مواجه شدند، به پیشنهاد روحانیت معظم شهرستان، یک مرکز تعاون اسلامی جهت تامین مایحتاج عمومی مردم، تشکیل شد و شهید رضا بیرامی با تلاشهای پیگیر خود در آن مرکز، به یاری مستمندان و محتاجان شتافت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در کمیته انقلاب اسلامی حضور متعهدانه داشت تا این که سپاه پاسداران انقلاب در میانه تشکیل شد و او به عنوان یک عضو مؤثر در بخش عقیدتی – فرهنگی و واحد اطلاعات، به فعالیت خود ادامه داد و شبانه روز در خدمت آن نهاد انقلابی در آمد.

او از دوران نوجوانی به قشر روحانیت عشق می ورزید و تصمیم داشت که در فرصت مناسب، خود نیز به جرگه این قشر روحانی و معنوی بپیوندد. لذا در سال ۱۳۶۱ در محفل معنوی طلاب علوم دینی، عاشقانه حاضر شد و دروس حوزوی را در حوزه علمیه ولی عصر ( عجل الله تعالی فرجه ) تبریز آغاز نمود و با شیفتگی ویژه ای ، به یادگیری علوم و معارف اهل بیت همت نهاد؛ روحانی مخلص « شهید رضا بیرامی » در طول چهار سال تحصیل و تحقیق در حوزه ، دوره مقدمات و سطح متوسط را با موفقیت به پایان رساند و در نیمه شعبان سال ۱۳۶۵ مفتخر به پوشیدن لباس مقدس روحانیت شد.

وی در ضمن تحصیل هرگز از مسائل اجتماعی و سیاسی کشور و شهرستان میانه غافل نبود ، او با گروهها، احزاب و سازمانهای منحرف و ضد انقلاب، هرگز سر سازش نداشت؛ فوری خط انحراف ، نفاق و نیرنگ را شناسایی کرده ، از رشد و سرایت آن در جامعه اسلامی ، جلوگیری میکرد. رضا عاشق شهادت بود و همواره به حال شهدا غبطه میخورد، او از اوایل شروع جنگ تحمیلی ، بارها به جبهه های نبرد حق علیه باطل ، اعزام شده بود ، اما آخرین بار با شروع « عملیات کربلای پنج » در ۱۹/۱۰/۱۳۶۵ ، وقتی مارش حمله از صدا و سیما طنین انداز شد، مرغ روحش در کالبد جای نگرفت و او را بی اختیار به سمت جبهه سوق داد و او تصمیم گرفت تا هر چه زودتر به جمع کربلاییان بپیوندد.

رضا بیرامی این سرباز فداکار امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه ) در عملیات فاتحانه کربلای پنج شرکت جست، در صف مقدم جبهه، دلاورانه قدمهای فتح بر میداشت و بی آنکه از باران شلیک دشمن بهراسد ، به پیش می تاخت ، تا سرانجام در دومین روز بهمن ماه ۱۳۶۵ در هنگامه نبردی بی امان و بی وقفه ، در مرحله دوم عملیات « کربلای پنج » ، در « کنار رود کارون » ، جان شیرین فدای معبود و معشوق خویش کرد ، به آرزوی دیرینه خود رسید و به ابدیت پیوست. پیکر پاکش در شهر میانه ، مورد تجلیل و تکریم انبوه مردم شهید پرور قرار گرفت و در گلستان شهدای شهر در منزل ابدی مسکن گزید. 

خاطرات

« این الفاطمییون »

روزی که از جبهه بر میگشتم ، خواستم مثل همیشه در حوزه علمیه تبریز با حاج آقا رضا بیرامی دیدار کنم ، به حجره شهید بیرامی رفتم و مشغول خواندن نماز عصر شدم ، ناگهان « شهید حاج آقا رضا » وارد حجره شد. بعد از نماز شروع کرد به مصافحه و احوال پرسی. او ساعتی قبل از آن در عالم رؤیا خواب دیده بود که من وارد حجره اش شدم و نماز میخوانم. در حجره را بست و به من گفت: « وقت خوبی آمدی و یک کتاب شعر آورد و نوحه ای را در مورد حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) به من نشان داد و گفت: این را زمزمه کن که به یاد حضرت زهرا دلم گرفته است » من به او تعارف کردم و گفتم خودت شروع کن! اما با اصرار او ، من روضه را شروع کردم. هیچ وقت یادم نمیرود که در آن مجلس خصوصی با سوز و گداز عجیبی گریه و شیون میکرد. بعد از یک ساعت و نیم عزاداری وقتی در حجره را باز کردیم متوجه شدیم ، طلاب مدرسه چون صدای ما را شنیده اند؛ جلوی حجره گرد آمدند و شدیداً گریه کرده اند. شهید بیرامی علاقه خاصی به حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) داشت ، می گفت: « من هر چه دارم از آن حضرت دارم. »

 
 
 
 
  1. هم محله گفت:

    خدا  رحمتش کنه دو سال در مسجد شهدا منبر رفت

نظر شما در مورد این مطلب